جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "الف" (صفحه 10)
آن را انداختن
آن روزها
آن روزهای خوش گذشته
آنسو
آن سوتر
آن سوی
آن سویی
آن شخص
آنطرف
آنطرفتر
آن طور که باید و شاید
آنکسکه
آن محل
آن و دیگری
آنوقت
آن وقت ها
آن هم
آنهمه
آن یا دیگری
آنیکی
آنا
آناپست
آناپولیس
آناکاندا
آنالوگ
آنالیز
آنان
آنان که
آناناس
آناهیتا
آنتراسیت
آنتروپی
آنتن
آنتن بشقابی
آنتن دو قطبی
آنتن ماهواره ای
آنتون چخوف
آنتی بادی
آنتیبیوتیک
آنتی پاستو
آنتیلگاریتم
آنتیهیستامین
آنتیک
آنتیگوا و باربودا
آنتیل
آنتیموان
آنجا
آنجا که
آنجایی که
آنچنان
آنچه
آنچه دور قرقره پیچیده شده
آنچه را که
آنچه که
آنچه که پیش بینی شده
آنچه می دانم
آند
آندانت
آندروژن
آندگرای
آندورا
آنزیم
آنژکسیون
آنژین
آنژین صدری
آنژیوپلاستی
آنسان
آنطرف تر
آنفلوانزا
آنفورماتیک
آنقدر
آنقدر که
آنقوت
آنکادره
آنکارا
آنکورج
آنکه
آنگاه
آنگسترم
آنگلو ساکسون
آنگولا
آنمی
آنور
آنوراک
آنورکسی
آنوریسم
آنها
آنها که
آنهایی که
آنی
آنیدرید
آنیزت
آنیس
آنیلین
آنین
آنیون
آوا
آوا بازدار کردن
آوا پریشی
آوا ساز
آوا فرست
آوا کردن
آوا لغزانی
آوا موج
آوا نام
آوا نوشته
آوا نویسی کردن
آواپخشی
آواپردازی
آواپیچی
آواج
آوادار
آوادهنده
آوار
آوار برف
آوارگان
آوارگی
آواره
آواره شدن
آواره کردن
آواری
آواز
آواز آلتو
آواز بدون همراهی موسیقی
آواز بم
آواز تحریردار
آواز خطابه مانند
آواز خوان باریتون
آواز خوان دوره گرد
آواز خواندن
آواز خواندن با اشتیاق و صدای بلند
آواز خواندن به نوبت
آواز دادن
آواز دسته جمعی بدون ساز
آواز دلنواز
آواز دهل
آواز دهل مانند
آواز رپ
آواز سوپرانو
آواز کالیپسو
آواز گهواره
آواز مردمی
آواز همراه با تک نوایی
آواز یکنفری
آوازاصلی
آوازخوان
آوازخوان بم
آوازخوانی
آوازش
آوازش کردن
آوازشامگاهی و عاشقانه
آوازشگر
آوازه
آوازهخوان
آوازهگری
آوازی
آوازیدن
آوازین
آواسازی
آواستردن
آواسترش
آواسترش کردن
آواشناس
آواشناسی
آوافشار
آواک
آواگری
آواگیر
آواگیر کردن
آوان
آواناپذیر
آوانامی
آوانس
آوانس دادن
آوانگاشت
آوانما
آوانمایی
آوانویسی
آوای بلند
آوای جغد
آوای خوش
آوای شوم و غم انگیزی را سردادن
آوای کوس
آوای گوش خراش
آوایی
آوخ
آوخ گفتن
آور
آوران
آورتا
آورد
آوردجو
آوردگاه
آوردن
آوردن رای
آوردن کشتی به لنگرگاه
آوردن و بردن دانش آموز با اتوبوس
آوردنی
آورده
آورده اند
آورش
آورند
آورنده
آورنده امتیاز
آوره
آوری داشتن
آوریل
آوسته
آوکادو
آوند
آوند آبکشی
آوند چوبی
آوندی
آونس
آونگ
آونگ سان
آونگ سان ساز
آونگ سانی
آونگ سانی کردن
آونگان
آونگان بودن
آونگان شدن
آونگان کردن
آونگانی
آونگش
آونگیدن
آوه
آویختگی
آویختن
آویختن تور از عقب قایق در حال حرکت برای ماهیگیری
آویختن گوشت با قلاب برای جلب ماهی
آویخته
آویخته از سیم
آویخته از طناب
آویخته بودن
آویخته شدن
آویز
آویز پل
آویز گوش
آویز گوشت
آویزان
آویزان بودن
آویزان شدن
آویزان شدن لب و لوچه کسی
آویزان کردن
آویزان کردن لب و لوچه
آویزان کننده
آویزان و جلوآمده بودن
آویزانه
آویزانی
آویزش
آویزگر
آویزه
آویزه بند
آویزیخ
آویژگان
آویشن
آویشنگ
آه
آه سرد
آه کشیدن
آه و اوه و اشک ریزی کردن
آه و زاری کردن
آه و ناله
آه و ناله غلوآمیز
آه و ناله کردن
آه واوه کردن
آها
آها!
آهار
آهار دار
آهار زدن
آهار زنی
آهاری
آهان
آهان!
آهای
آهای گفتن
آهای!
آهستگی
آهسته
آهسته ترشدن تدریجی صدا
آهسته جریان داشتن
آهسته جوشاندن
آهسته جوشیدن
آهسته خوردن
آهسته راه رفتن
آهسته رفتن
آهسته زدن
آهسته سازی
آهسته سوختن
آهسته کار
آهستهکاری
آهسته کردن
آهسته و آرام
آهسته و با هیبت
آهسته و به طور بی قواره حرکت کردن
آهسته و شکوه آفرین
آهسته و ملالت انگیز
آهسته و موقر
‹
1
2
...
7
8
9
10
11
12
13
...
35
36
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
tie
sheep
horse
road
fish
bucket
chip
can
leg
ice
skiing
bullet
square
back
board
bush
gold
return