جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ل" (صفحه 6)
لوله گشا
لوله لامپا
لوله لبریزی
لوله مری
لوله وارد مجرا کردن
لوله وسط سماور
لوله های نایژه
لوله های نایژه ای
لوله هرز آب
لوله هنگ
لولهنگ
لولههای ساختمانی
لولی
لولیدن
لون
لوند
لوندانه
لوندی
لوندی کردن
لویاتان
لوید
لویشه
لویی
لویی پاستور
لویی ویل
له
له او
له سازی
له شدگی
له شدن
له کردن
له کردن با جاده صاف کن
له کردن با خیساندن
له کردن با سر و صدای زیاد
له کردن با شدت زیاد
له کردن با ضربه های پیاپی
له کردن در زیر پا
له گر
له له
له له زدن
له له زنان
له و په کردن
له و په کردن با ضربه های پیاپی
له و لورده
له و لورده شدن
له و لورده کردن
له و لورده کردن با سرعت و زور
لهات
لهاندن
لهاندن با ضربه های پیاپی
لهب
لهجه
لهجه اسکاتلندی
لهجه روستایی
لهجه محلی
لهجه ویژه هر ناحیه
لهذا از اینرو
لهر
لهراسب
لهستان
لهستانی
لهف
لهنه
لهو
لهو و لعب
لهیب
لهیدان
لی لی
لی لی کردن
لیاقت
لیاقت رهبری
لیان
لیانگر
لیاننده
لیانیدگی
لیبرال
لیبرال کردن
لیبرالیسم
لیبرتو
لیبریا
لیبی
لیبیدو
لیپزیک
لیپید
لیتر
لیترنما
لیتل راک
لیتوانی
لیتوگرافی
لیتوگرافی نوری
لیتیم
لیث
لیچار
لیچار گفتن
لیچار مانند
لیختن اشتاین
لیدر
لیدی
لیر
لیر داشتن
لیرا
لیره
لیز
لیز خوردن
لیز خوردن و افتادن
لیز خوری
لیز کردن
لیز نخور
لیز و سرد
لیزآب
لیزابه
لیزابه پوش
لیزاندن
لیزانک
لیزانه
لیزر
لیزر همگون
لیزگاه
لیزی
لیزیدن
لیس
لیس زدن
لیس زنی
لیسانس
لیسانس آموزش و پرورش
لیسانس ادبیات
لیسانسیه
لیسبون
لیست
لیسش
لیسک
لیسکی
لیسه
لیسه ای
لیسه سوسک
لیسیدن
لیف
لیف آماس کیسه ای
لیف دار
لیف در گیاه
لیف زدن
لیف مانند
لیف نارگیل
لیفه
لیفی
لیکور
لیگ
لیگمان
لیگنیت
لیل
لیل شب
لیلکی
لیم
لیم بودن
لیما
لیمپت
لیمریک
لیمفوما
لیمو
لیمو ترش
لیموئی
لیموزین
لیموشیرین
لیموعمانی
لیموناد
لیموناد زنجبیلی
لیمونیت
لیمویی
لین
لینت
لینت دادن
لینچ کردن
لینگوینی
لینولئوم
لینیمان
لیوان
لیوان آب خوری
لیوان آبجو خوری
لیوان بزرگ آبجو خوری
لیوان بلند و سرباریک
لیوان پر
لیوان خمره ای
لیوان دسته دار
لیوان شراب
لیوان کدویی
لیوان کوچک
لیورپول
لیون
لیوه
‹
1
2
3
4
5
6
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
tie
sheep
horse
road
fish
bucket
chip
can
leg
ice
skiing
bullet
square
back
board
bush
gold
return