جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ه" (صفحه 4)
هم پای من آمد
هم پایگی
هم پرسی
هم پروردی
هم پساوند
هم پوش شدن
هم پوش کردن
هم پهلو
هم پیاله
هم پیام شدن
هم پیامگیری
هم پیامی
هم پیامی کردن
هم پیچ شدن
هم پیچ کردن
هم پیچش
هم پیچه
هم پیچیده
هم پیشه
هم پیکاری در انتخابات
هم پیمان
هم پیمان شدن
هم پیمان کردن
هم پیمانی
هم پیمایی در اتومبیل
هم پیوست
هم پیوست شدن
هم پیوست کردن
هم پیوسته
هم پیوند
هم پیوند بودن
هم پیوند شدن
هم پیوند کردن
هم پیوندی
هم پیوندی مجدد
هم تافت
هم تافته
هم تبار
هم ترازو
هم ترازویی
هم تندیس
هم توان
هم جای
هم جرگه کردن
هم جنس باز
هم جوار
هم جوار بودن
هم جوار کردن
هم جواری
هم جوره
هم چشم
هم چشمی
هم چشمی در انتخابات
هم چشمی کردن
هم چشمی کردن از راه تقلید
هم چشمی گرایی
هم چفت کردن
هم چلسکیدن
هم چم
هم چم شناسی
هم چمی
هم چند
هم چندی
هم چندی چهاربر
هم چهره
هم حلقه کردن
هم خانواده
هم خانواده بودن
هم خانه
هم خدمت
هم خوابه
هم خوراک
هم خون
هم خونی
هم خوی
هم خویی
هم داستان
هم داستان شدن
هم درجه
هم دما
هم دور
هم دوره
هم دوزی کردن
هم دیدارگاه
هم دین
هم دینان
هم دیوار
هم رازی
هم راست کردن
هم راستا
هم راستا بودن
هم راستا کردن
هم راستایی
هم رای بودن
هم رأی
هم رتبگی
هم رتبه
هم رخداد
هم رخدادی
هم رخگاه
هم رده
هم ردیف
هم رسته
هم رقص
هم رکاب
هم رکابان
هم رکابی کردن
هم روزگار
هم رویداد
هم رویی کردن
هم ریزگاه
هم ریزی
هم ریش
هم ریشه
هم زدن
هم زدن آبگونه
هم زدن مایع
هم زنجیره
هم زنجیره کردن
هم زنجیری
هم زینه
هم زینه بودن
هم زینه گر
هم ساز کردن
هم سازی
هم ستیز
هم ستیز بودن با هم
هم ستیزی
هم سخن
هم سخنی
هم سرایان
هم سرایی
هم سرایی کردن
هم سرشت
هم سطح
هم سفرگی
هم سلیقه
هم سن
هم سنجی کردن
هم سنخ
هم سنگ
هم سنگ ساز
هم سنگ کردن
هم سنگی
هم سوار
هم سوار شدن
هم سوار کردن
هم سود
هم سودی
هم سوگند
هم سوهشی دستگاه اعصاب
هم سهشی
هم شان
هم شکل
هم شکل کردن
هم شکلی
هم صحبت
هم صدا
هم صدا بودن با
هم صدا شدن
هم صدایان
هم صدایی
هم صف شدن با
هم طبقه
هم طویله
هم طینت
هم عصر
هم عضو
هم عضو در انجمن های زنانه
هم عقیدگی
هم عقیده
هم عقیده بودن
هم عقیده بودن با پیشنهاد
هم عقیده بودن با عقیده
هم عهد
هم عهد شدن
هم فاصله
هم فراز کردن
هم فشرد
هم فشردگی
هم فشردن
هم فشرده
هم فشرده شدن
هم فشرده کردن
هم قافیه بودن
هم قافیه شدن
هم قبیله
هم قدم
هم قران
هم قسم
هم قسم شدن
هم قیافه
هم کاسه
هم کاغذ هم مرکب
هم کانون ساز
هم کردار گری
هم کرداری
هم کش
هم کشاندن
هم کشانی
هم کشتی
هم کشگر
هم کشه کردن
هم کشی
هم کشی عضله حلقوی زهدان در زایمان
هم کشیدن
هم کفو
هم کلام
هم کنش
هم کنش اجتماعی
هم کنش کردن
هم کنشگاه
هم کنشگر
هم کنشی
هم کنشی در برنامه تلویزیون
هم کوشی
هم کوفت
هم کوفتن
هم گام بودن
هم گام شدن
هم گداز شدن فلزات
هم گداز کردن فلزات
هم گدازی
هم گذار در مورد فیلم و نوار صوتی
هم گذاری کردن
هم گذرگاه
هم گرای
هم گرما
هم گروه
هم گروه شدن
هم گسترش
هم گوهری
هم گیس
هم مادر
هم ماهیتی
هم محلگی
هم محور
هم مذکر و هم مونث
هم مذهب
هم مرز
هم مرز بودن
هم مرز کردن
هم مرزی
هم مرکز
هم مرکز در مورد دایره
هم مسلک
هم مسلکان
هم مسلکی
هم مشرب
هم مشربی
هم مشروب
هم معنا
هم معنایی
هم معنی
هم مقام
هم مقام دوک
هم میراث
هم میهن
هم میهن کشی
هم نژاد
هم نسب
هم نشست
هم نشست دور برد تلویزیونی
هم نوا شدن
هم نوا کردن
هم نوازان
هم نوشت ها
هم نوع
هم نویسه
هم نهاد
هم نهاد کردن
هم نهاده
هم نهشت
هم نهشت کردن
هم نهشتن
هم نهشته
هم نهشته شدن
هم نهشته کردن
هم نهشتی
هم نیا
هم نیروبخش
هم نیروبخشگری
هم نیروبخشی
هم وابسته
هم وابسته کردن
هم ور آمدن
هم ور کردن با چوب
هم ور کردن با میله
هم ورآمدن
هم وزن
هم وزن بودن
هم وزن کردن
هم وزنی
هم هشته
هم هنگام
هم یوغی
هم...
همآسه
هما
همابی
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
tie
sheep
horse
road
fish
bucket
chip
can
leg
ice
skiing
bullet
square
back
board
bush
gold
return