جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "پ" (صفحه 11)
پژوهش روش کاربرد امور اداری و نظامی
پژوهش کردن
پژوهش میدانی
پژوهش ناپذیر
پژوهش و توسعه
پژوهشگر
پژوهشگر علمی
پژوهشگرانه
پژوهشی
پژوهیدن
پژوهیدن با دقت و مداومت
پژوهیدن برای اثبات
پژوین
پژه
پژهان
پژهان بردن
پژهین
پژیر
پس
پس -
پس آمدن
پس آوردن
پس آویز
پس آیند
پس از
پس از آن
پس از این
پس از تولد
پس از جنگ
پس از چیز دیگری وقوع یافتن
پس از خوراک
پس از درو بقایای غله را که روی زمین ریخته است جمع آوری کردن
پس از مرگ
پس از میلاد مسیح
پس افت
پس افت شده
پس افتادن
پس افتاده
پس افتگی
پس افتی
پس افزود
پس افکندن
پس افکندن مجازات
پس افکنده
پس افکنی
پس افکنی کیفر
پس انداختن
پس انداختن و بار آوردن فرزند
پس انداز
پس انداز اولیه
پس انداز بازنشستگی و بیمه های اجتماعی
پس انداز کردن
پس انداز کننده
پس اندازی
پس اندیش
پس اندیشانه
پس اندیشه
پس اندیشی
پس بر
پس بردن
پس بردن راکت درست قبل از زدن ضربه بر توپ
پس برمانی
پس بند
پس پرداخت
پس پرداختنی
پس پریروز
پس پسکی رفتن
پس پیامد
پس تابگر
پس تافت کردن
پس تافتن گرما
پس تافتن نور
پس تر
پس ترین
پس تیمار
پس جهش
پس جهی
پس جهیدن
پس چرخش در بازی های با توپ
پس چشا
پس چی!
پس حالا
پس خرید کردن
پس خریدن
پس خمیده
پس خور
پس خوراک
پس خوراک شعله ور
پس خوراند
پس خوراند زیستی
پس خیزاب
پس داد کردن حیثیت
پس دادن
پس دادن آب
پس دادن بخشی از مبلغ پرداخت شده
پس دادن بخشی از مزد طبق قرارداد یا به عنوان باج سبیل
پس دادن بدهی
پس دادن پول
پس دادن پول پرداخت شده
پس دادن پول خرج شده
پس دادن چرک
پس دادن مبلغ اوراق قرضه
پس دادن وام
پس دادن وام و منت
پس دادنی
پس درآمد
پس درد
پس دستی
پس دوزی
پس دهی
پس ران
پس راندن
پس رانش
پس رانی
پس راه
پس راهه
پس رفت کردن
پس رفتن
پس رفتن آب دریا
پس رفتن در اثر وحشت
پس روش
پس زایشی
پس زایمانی
پس زایه
پس زدن
پس زدن با آرنج ها
پس زدن با جاخالی دادن
پس زدن با حرکت تند و سرتاسری
پس زدن بادبان کشتی
پس زدن پرده
پس زدن شدید
پس زده شدن آب در اثر حرکت کشتی یا پارو
پس زمینه
پس زنش
پس زننده
پس زنی
پس سوی
پس صحنه
پس صنعتی
پس فردا
پس فرست
پس فرستادن
پس فروش
پس فروشی
پس فهرست
پس قراول
پس کرایه
پس کشند
پس کشند کردن
پس کشی
پس کشیدن
پس کشیدن عمدی
پس کشیدن قشون
پس کنش
پس کوچه
پس کی
پس گاز
پس گردن
پس گردنی
پس گرفتن
پس گرفتن حرف خود
پس گستر
پس گشت
پس گشت پذیر
پس گشت دادن
پس گشت کردن
پس گشتگاه
پس گشتگر
پس گشتن
پس گشتنامه
پس گشته
پس گفتن
پس گو
پس گیری
پس گیری ادعا
پس لغزیدن به عادت بد
پس لغزیدین به عقیده بد
پس ماندگی ذهنی
پس ماندن
پس مانده
پس مانده خوراک خوک
پس مانده زغال سنگ
پس مانده ها
پس مانده های آشپزخانه
پس مانده های هسته ای
پس مرگی
پس مزه
پس موج
پس ندادنی
پس نرمکامی
پس نشستن
پس نشینی
پس نگاشت
پس نگاه
پس نگر
پس نگرانه
پس نگری
پس نگری کردن
پس نما
پس نمایی
پس نوشت
پس نیمروز
پس و پیش
پس و پیش بردن
پس و پیش بردن شمشیر
پس و پیش رفتن
پس و پیش رفتن سریع
پس و پیش روی
پس و پیش کردن
پس و پیش گذاری
پس و پیش نگر
پس همانده
پس هوش
پس هیپنوتیزمی
پسا
پسا تجربی
پساب
پساب ظرفشویی
پسابش
پساخت
پساختی
پسادست
پساصنعتی
پسالتریون
پسامدرن
پسامدرن گرایی
پسانیدن
پساوند
پساویز صحنه
پسایند
پست
پست امدادی
پست انگاری
پست انگاشتن
پست پاد
پست تر
پست تر از
پست تر بودن
پست ترین
پست خالی
پست خدمت
پست درجه چهارم
پست دیده وری
پست رستانت
پست زمینی
پست سازی
پست سفارشی
پست شماری شدید و معمولا همراه با خشم
پست شمردن
پست صوتی
پست فطرت
پست فطرتانه
پست فطرتی
پست فوری
پست قد
پست کامپیوتری
پست کردن
پست کردن خود
پست کننده
پست گفتاری
پست گمرکی
پست و بزدل
پست و بلند
پست و فرومایه
پست هوایی
پستا
پستا کردن
پستاب
پستادار
پستافت
پستافتی
پستاگر مدار
پستامند
پستان
پستان افروختگی
پستان افزا
پستان برداری
پستان بند
پستان بند زنانه
پستان گنده
پستان مصنوعی
پستان نگاره
پستان نگاری
پستان ها
پستانچه
پستانچه ای
پستاندار
پستاندار سم دار
پستاندار ماده
پستانک
پستانک دار
پستانکی
پستایش
پستایی
پستایی کردن
پستچی
پستخانه
پستخانه کوچک
پستر
پستنگ
‹
1
2
...
8
9
10
11
12
13
14
...
19
20
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
جعبه خزانه
جفت و جور کردن واقعیت
جلسه ارتباط با مردگان
جلسه محاوره
جلسه گفت و شنود
جلوس کردن
جلوه خود نمایانه
جمنده
جنباندن ناگهانی
جنبش مدرسی
جنبه سود جویی دادن به
جنتیانا
جنجال آمیزی
جنوبگانی
جنگار
جنگپرواز
جهانگیرانه
جهشمند
جهش دادن
جهندگی داشتن
جواب دادنی
جواب قبول
جواهر کم بها
جودوسری
جور شده با خیاطی
جوراجور کردن
جوزغه
جوهر پس دادن
جوهرعصیرمعده
جوهرکرم
جکش خور
جگردیس
جیک جیک مانند