جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ک" (صفحه 3)
کارموفقیت آمیز
کارن
کارناخوشایند
کارنامک
کارنامه
کارناوال
کارنده
کارندیده
کارنکن
کارنکوهیده
کارنگ
کارنما
کارنمایان
کارنمود
کارو کاسبی
کارواژ
کارواژه
کارواژه ای
کارواژه پیوندگر
کارواژی
کاروان
کاروان ارابه و غیره
کاروان اسب سواران
کاروان طولانی
کاروان کالسکه و غیره
کاروان کامیون
کاروان کش
کاروان کشتی
کاروانسرا
کاروانسرادار
کاروانک
کاروانی
کاروبار
کارور
کارورز
کارورزگاه
کارورزی
کارورزی کردن
کارورگرایی
کاروری
کاروطن
کارولینای جنوبی
کارها و اصول اولیه
کارهای بافتنی
کارهای بهزی گستر
کارهای چشمگیر
کارهای ستمگرانه
کارهای عقب افتاده
کارهای ناتمام
کاری
کاری بو
کاری بودن
کاری را خراب کردن
کاری زدن به خوراک
کاری ندارد
کاریابی
کاریابی کردن
کاریاتید
کاریز
کاریکاتور
کاریکاتور درست کردن
کاریکاتور کش
کاریکاتور کشیدن
کاریکاتورساز
کاریکاتوریست
کاریگر
کاریلون
کاز
کازابلانکا
کازه
کازینو
کازیه
کاژه
کاژی
کاژیره
کاس
کاس کردن
کاساندرا
کاساو
کاسب
کاسب جماعت
کاسبانه
کاسبرگ
کاسبکار
کاسبکاران
کاسبکارمنش شدن
کاسبکارمنش کردن
کاسبی
کاسبی کردن
کاسبی و به مخاطره اندازی سرمایه
کاست
کاست فیلم دوربین عکاسی
کاست ویدیو
کاستارد
کاستاریکا
کاستگر
کاستگی
کاستمان
کاستن
کاستن ارزش دفتری
کاستن از
کاستن از ارزش و قیمت و مقدار
کاستن از اعتبار
کاستن از اهمیت
کاستن از جنبه های خوب چیزی
کاستن از چیز دلخواه
کاستن از درد و محنت
کاستن از زندگی چیزی
کاستن از شدت
کاستن از شدت چیزی
کاستن از قدرت
کاستن از گسترش چیزی
کاستن از نشاط چیزی
کاستن از نیروی چیزی
کاستن از وخامت چیزی
کاستن اندازه
کاستن اندازه و رتبه
کاستن اهمیت
کاستن برحسب معیار معین
کاستن بهای روی برچسب
کاستن جمعیت
کاستن درد و دلواپسی
کاستن سرعت
کاستن مبلغ وام
کاستن میزان
کاستنی
کاسته
کاسته شدن
کاسته شدن ارزش و قیمت و مقدار
کاسته شدن از شدت
کاسته شدن به طور موقت و کم
کاسته نشده
کاستی
کاستی دار
کاستی شخصیت
کاستی کوچک
کاستی یابی
کاستین
کاسچال
کاسد
کاسک
کاسکت
کاسنی
کاسنی بری
کاسنی قرمز
کاسه
کاسه بشقاب
کاسه به کاسه کردن
کاسه پشت
کاسه ترمز
کاسه چشم
کاسه داغ تر از آش شدن
کاسه در دار
کاسه دستشویی
کاسه زانو
کاسه زیر نیم کاسه
کاسه ساچمه
کاسه سر
کاسه سر و ستون فقرات و جناغ سینه و دنده ها در مهره داران
کاسه شکل
کاسه گل
کاسه لیس
کاسه لیسی
کاسه مفصل
کاسه نمد
کاسه وکوزه
کاش
کاش که
کاشانه
کاشت
کاشتن
کاشتن اولاد
کاشتن و پروراندن و درو کردن
کاشف
کاشف به عمل آمد
کاشف به عمل آوردن
کاشکل
کاشکی
کاشو
کاشه
کاشی
کاشی پز
کاشی پلاستیکی
کاشی ساز
کاشی کاری
کاظم
کاغ
کاغذ
کاغذ آلومینیم
کاغذ ارزان
کاغذ امتحان
کاغذ بازی و تشریفات اداری
کاغذ باطله
کاغذ بر
کاغذ برای نوشتن
کاغذ بسته بندی
کاغذ پاپیروس
کاغذ پاره
کاغذ پالونه
کاغذ پوست پیازی
کاغذ پوست نما
کاغذ پوستی
کاغذ پیشنویس
کاغذ تحریری
کاغذ تورنسل
کاغذ جویده و قلمبه کرده برای پرتاب به کسی
کاغذ چروکی
کاغذ خشک کن
کاغذ خمیر شده برای کارهای هنری
کاغذ دارای چاپ برجسته
کاغذ دیواری
کاغذ دیواری چسباندن
کاغذ دیواری چسباندن به دیوار اتاق
کاغذ رقعه ای
کاغذ روزنامه
کاغذ روغنی
کاغذ ریزکن
کاغذ زرورق
کاغذ زرورقی
کاغذ سازی
کاغذ سنباده
کاغذ شطرنجی
کاغذ صافی
کاغذ طلق
کاغذ قطع رحلی
کاغذ کاربن
کاغذ کاهی
کاغذ کپی
کاغذ کپیه
کاغذ گراورسازی
کاغذ گرده برداری
کاغذ گیر
کاغذ لی آت
کاغذ مانند
کاغذ مستراح
کاغذ مگس کش
کاغذ موم اندود
کاغذ موم دار
کاغذ مومی
کاغذ میلیمتری
کاغذ نازک
کاغذ نازک و فرا نما
کاغذ نامه نگاری
کاغذ نوشتنی
کاغذ ورق بزرگ
کاغذ ولم
کاغذ هند
کاغذ یادداشت
کاغذی
کافئین
کافت
کافتگر
کافتن
کافته
کافتی
کافر
کافر حربی
کافر کیشی
کافرانه
کافرماجرا
کافری
کافش
کافش اتم
کافش هسته ای
کافشی
کافشی اتم
کافشی یاخته
کافنده
کافور
کافوردار
کافوری
کافه
کافه تریا
کافه همگی
کافی
کافی بودن
کافی شاپ در هتل
کافی نبودن
کافیدن
کافیشه
کاکا
کاکائو
کاکاسیاه
کاکتوس
کاکتوس مسکال
کاکل
کاکل جانور
کاکل دار
کاکل دم
کاکل ذرت
کاکل زری
کاکل سفید
کاکل موی سر
کاکلی
کاکنی
کاکو
کاکوتی
کال
کال انبار
کال نارس
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
...
17
18
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
جعبه خزانه
جفت و جور کردن واقعیت
جلسه ارتباط با مردگان
جلسه محاوره
جلسه گفت و شنود
جلوس کردن
جلوه خود نمایانه
جمنده
جنباندن ناگهانی
جنبش مدرسی
جنبه سود جویی دادن به
جنتیانا
جنجال آمیزی
جنوبگانی
جنگار
جنگپرواز
جهانگیرانه
جهشمند
جهش دادن
جهندگی داشتن
جواب دادنی
جواب قبول
جواهر کم بها
جودوسری
جور شده با خیاطی
جوراجور کردن
جوزغه
جوهر پس دادن
جوهرعصیرمعده
جوهرکرم
جکش خور
جگردیس
جیک جیک مانند