گذشتهی ساده:
basedشکل سوم:
basedسومشخص مفرد:
basesوجه وصفی حال:
basingشکل جمع:
basesصفت تفضیلی:
baserصفت عالی:
basestتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی شیمی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی زیستشناسی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالبدشناسی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی اقتصاد
بر اساس، بر مبنای
قیمت مبنا
قیمت مبنا، قیمت پایه
فرماندهی پایگاه
آمادگاه واقع در پایگاه (یا پادگان)
(ریاضی) هیئت پایه
اندازهی بهرهی پایه، درصد بهرهی پایه، میزان بهرهی پایه
پایگاه قدرت
حقوق پایه
دورهی پایه، دورهی مبنا
اندازهی بهرهی، پایهی درصد بهرهی پایه، میزان بهرهی پایه
انگیزههای حاکی از فرومایگی، انگیزههای پلید
پایهی دوربین
(امریکا- عامیانه) پیشروی کردن، (در عشق یا دوستی یا کار و غیره) از خان اول گذشتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «base» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/base