امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Basically

ˈbeɪsɪkli ˈbeɪsɪkli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more basically
  • صفت عالی:

    most basically

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb B2
به‌طور اساسی، در اصل، اساساً، در اساس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- I was basically a coward.
- در اصل یک بزدل بودم.
- All cheeses are made in basically the same way.
- همه‌ی پنیرها اساساً به یک روش درست می‌شوند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد basically

  1. adverb fundamentally
    Synonyms:
    at heart at the bottom essentially firstly in essence inherently in substance intrinsically mostly primarily radically
    Antonyms:
    additionally extra inessentially

لغات هم‌خانواده basically

  • verb - transitive
    base
  • adverb
    basically

ارجاع به لغت basically

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «basically» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/basically

لغات نزدیک basically

پیشنهاد بهبود معانی