امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Based

    beɪst beɪst beɪst beɪst
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • سوم‌شخص مفرد:

      bases

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective A2
    مستقر، مبنی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - Many of the stories are based on rumor.
    - بسیاری از داستان‌ها بر اساس شایعات هستند.
    - The play was based on Irish legend.
    - این نمایش بر اساس یک افسانه‌ی ایرلندی است.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد based

    1. adjective located
      Synonyms:
      situated stationed planted established positioned occupying placed

    لغات هم‌خانواده based

    • verb - transitive
      base

    ارجاع به لغت based

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «based» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/based

    لغات نزدیک based

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return