با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Controllable

kənˈtroʊləbl kənˈtrəʊləbəl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more controllable
  • صفت عالی:

    most controllable

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
قابل‌کنترل، کنترل‌پذیر
- The color and brightness of the screen are controllable.
- رنگ و روشنایی صفحه‌نمایش کنترل‌پذیر است.
- controllable risk factors
- عوامل خطر قابل‌کنترل
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد controllable

  1. adjective Capable of being governed
    Synonyms: governable, administrable, manageable, rulable

لغات هم‌خانواده controllable

ارجاع به لغت controllable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «controllable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/controllable

لغات نزدیک controllable

پیشنهاد بهبود معانی