با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Controller

kənˈtroʊlər kənˈtrəʊlə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    controllers

توضیحات

همچنین می‌توان از comptroller به‌ جای controller استفاده کرد.

معنی‌ها

noun countable
کنترل‌کننده
noun countable
بازرس، حسابدار ممیز، ناظر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد controller

  1. noun A mechanism that controls the operation of a machine
    Synonyms: control, restrainer
  2. noun Someone who maintains and audits business accounts
    Synonyms: accountant, comptroller

لغات هم‌خانواده controller

ارجاع به لغت controller

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «controller» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/controller

لغات نزدیک controller

پیشنهاد بهبود معانی