با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Fucked

fʌkt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    fucks
  • وجه وصفی حال:

    fucking
  • صفت تفضیلی:

    more fucked
  • صفت عالی:

    most fucked

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective slang informal
به‌گارفته، درب‌وداغون، پاره‌پوره، سرویس‌شده، بسیار خسته
- The unexpected storm left the town fucked.
- طوفان غیرمنتظره شهر رو درب‌وداغون کرد.
- You're fucked!
- به گا رفتی! (کارت تمومه)
- After working a double shift, I was fucked and could barely keep my eyes open.
- بعد از دو شیفت کاری، بسیار خسته شده بودم و به‌سختی می‌تونستم چشم‌هام رو باز نگه دارم.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت fucked

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fucked» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fucked

لغات نزدیک fucked

پیشنهاد بهبود معانی