امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Growing

ˈɡroʊ.ɪŋ ˈɡrəʊ.ɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    grew
  • شکل سوم:

    grown
  • سوم‌شخص مفرد:

    grows

معنی

adjective B2
روینده، نموکننده، فزاینده، رو به افزایش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد growing

  1. adjective increasing
    Synonyms:
    crescive crescent expanding budding germinating maturing burgeoning fructifying enlarging amplifying waxing swelling developing mushrooming spreading thriving flourishing pullulating dilating augmenting stretching sprouting living viable animate
    Antonyms:
    lessening withering shrinking

لغات هم‌خانواده growing

  • verb - intransitive
    grow

ارجاع به لغت growing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «growing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/growing

لغات نزدیک growing

پیشنهاد بهبود معانی