امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Growth

ɡroʊθ ɡrəʊθ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    growths

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun B2
رشد، رویش، روییدن، نمو، ترقی، گوالش، وخش، گوال، بالش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- rapid growth
- رشد سریع
- the growth of temperature
- بالا رفتن دما
- a thick growth of grass
- رویش متراکم چمن
noun
نتیجه، معلول
noun
پزشکی غده، گندمه، زائده، انباشتگی غیرطبیعی سلول‌های گوشتی link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده
- a malignant growth under the left eye.
- یک زائده‌ی بدخیم زیر چشم چپ.
adjective
اقتصاد (سهام شرکت‌ها و غیره) دارای رشد سریع (از نظر قیمت و سود) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

مشاهده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد growth

  1. noun development, progress
    Synonyms:
    advance advancement aggrandizement augmentation beefing up boost buildup crop cultivation enlargement evolution evolvement expansion extension fleshing out flowering gain germination heightening hike improvement increase maturation maturing multiplication produce production proliferation prosperity rise sprouting stretching success surge swell thickening unfolding up upping vegetation waxing widening
    Antonyms:
    abatement decrease diminishment failure lessening reduction stagnation underdevelopment
  1. noun tumor
    Synonyms:
    cancer cancroid excrescence fibrousness fibrous tissue fungus lump mole outgrowth parasite polyp swelling thickening wen

لغات هم‌خانواده growth

  • verb - intransitive
    grow

ارجاع به لغت growth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «growth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/growth

لغات نزدیک growth

پیشنهاد بهبود معانی