با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Lawfulness

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable formal
قانونی‌بودن، منطبق با قانون بودن، مشروعیت
- They questioned the lawfulness of the decision.
- آن‌ها قانونی بودن این تصمیم را زیر سؤال بردند.
- They want to challenge the lawfulness of any such transfers to Rwanda.
- آن‌ها در نظر دارند قانونی‌بودن چنین انتقال‌هایی به رواندا را به چالش بکشند. [انتقال پناهجویان از انگلستان به رواندا]
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lawfulness

  1. noun The state or quality of being within the law
    Synonyms: legality, legitimacy, authenticity, validity, legitimateness, licitness
    Antonyms: unlawfulness

لغات هم‌خانواده lawfulness

ارجاع به لغت lawfulness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lawfulness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lawfulness

لغات نزدیک lawfulness

پیشنهاد بهبود معانی