امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Lively

ˈlaɪvli ˈlaɪvli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    livelier
  • صفت عالی:

    liveliest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
باروح، زنده، سرزنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- She is a lively woman.
- او زن سرزنده‌ای است.
- Today our teacher was livelier than ever.
- امروز معلم ما از همیشه شنگول‌تر بود.
- a lively debate
- بحث داغ
- This writer has a lively imagination.
- این نویسنده قوه‌ی تخیل شورانگیزی دارد.
- a lively melody
- یک ملودی شاد
- a lively dance
- رقص تند و شاد
- a lively breeze
- نسیم تند
- lively color
- رنگ‌های زنده
نمونه‌جمله‌های بیشتر
adjective
جالب توجه
adverb
از روی نشاط
adverb
با سرور و شعف
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lively

  1. adjective energetic, active, busy
    Synonyms: agile, alert, animate, animated, astir, blithe, blithesome, bouncy, bright, brisk, buoyant, bustling, buzzing, cheerful, chipper, chirpy, complex, dashing, driving, effervescent, enjoyable, enterprising, entertaining, festive, frisky, frolicsome, full of pep, gay, go-go, happy, hyper, industrious, involved, jocund, jumping, keen, merry, nimble, peppy, perky, pert, provocative, quick, refreshing, rousing, snappy, sparkling, spirited, sprightly, spry, stimulating, stirring, vigorous, vivacious, zippy
    Antonyms: apathetic, dispirited, inactive, lethargic, lifeless, sleepy

Idioms

لغات هم‌خانواده lively

ارجاع به لغت lively

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lively» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lively

لغات نزدیک lively

پیشنهاد بهبود معانی