با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Mistakenly

mɪˈsteɪknli mɪˈsteɪknli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb
به‌اشتباه، به‌طور غلط
- They mistakenly believed her to be pregnant.
- آن‌ها به‌اشتباه فکر کردند که او باردار است.
- He mistakenly said the city has a 31 percent unemployment rate.
- او به‌اشتباه گفت که نرخ بیکاری این شهر ۳۱ درصد است.
adverb
به‌طور تصادفی، به‌طور سهوی
- The car mistakenly hit a passer-by.
- خودرو به‌طور سهوی با رهگذر برخورد کرد.
- Warplanes mistakenly bombed a village.
- جنگنده‌ها به‌طور تصادفی یک روستا را بمباران کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mistakenly

  1. adjective Unjustly
    Synonyms: badly, falsely, inadvisedly
  2. adverb In a mistaken manner
    Synonyms: erroneously

لغات هم‌خانواده mistakenly

ارجاع به لغت mistakenly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mistakenly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mistakenly

لغات نزدیک mistakenly

پیشنهاد بهبود معانی