امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Offensive

əˈfensɪv əˈfensɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    offensives
  • صفت تفضیلی:

    more offensive
  • صفت عالی:

    most offensive

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
توهین‌آمیز، اهانت‌آمیز، تحقیرآمیز، اهانت‌بار، خوارکننده، موهن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The movie contained several offensive scenes that upset viewers.
- این فیلم حاوی صحنه‌های اهانت‌باری بود که به ناراحتی بینندگان منجر شد.
- His jokes in the meeting were offensive and inappropriate.
- شوخی‌های او در جلسه توهین‌آمیز و نامناسب بودند.
- The team apologized for their offensive remarks during the interview.
- اعضای تیم به‌دلیل اظهارات اهانت‌آمیز خود درطول مصاحبه، عذرخواهی کردند.
adjective
ناخوشایند، نامطبوع، نادلپسند، نامقبول، زننده
- The offensive surprise left everyone feeling uneasy.
- این غافلگیری ناخوشایند باعث شد که همه احساس ناراحتی کنند.
- Dorsa quickly left the room due to the offensive smell of rotten food.
- درسا به‌دلیل بوی نامطبوع غذای گندیده به‌سرعت اتاق را ترک کرد.
adjective
تهاجمی، تهاجم‌آمیز، تعرض‌آمیز، آفندی (به‌قصد حمله)
- The police confiscated the offensive weapon during the investigation.
- پلیس درجریان تحقیقات اسلحه‌ی تهاجمی را کشف‌وضبط کرد.
- The commander emphasized the importance of offensive and defensive maneuvers during practice.
- فرمانده بر اهمیت مانورهای آفندی و پدافندی درحین تمرین تأکید کرد.
adjective
ورزش (بازیکن) مهاجم، تهاجمی، هجومی، (خط) حمله
- The offensive player scored the winning goal in the final minutes of the game.
- مهاجم در دقایق پایانی بازی گل پیروزی را به ثمر رساند.
- This year, Barcelona's offensive line is unstoppable and fantastic.
- خط حمله‌ی امسال بارسلونا توقف‌ناپذیر و فوق‌العاده است.
noun countable
حمله‌ی نظامی، آفند، یورش نظامی، تاخت‌وتاز نظامی
- The aim of the German offensive was to capture Paris.
- هدف آفند آلمان‌ها تسخیر پاریس بود.
- The general decided to launch an offensive against the enemy stronghold.
- ژنرال تصمیم گرفت تا به سنگر دشمن حمله کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد offensive

  1. adjective disrespectful, insulting; displeasing
    Synonyms:
    abhorrent abusive annoying biting cutting detestable disagreeable discourteous distasteful dreadful embarrassing evil foul ghastly grisly gross hideous horrible horrid impertinent insolent invidious irritating nauseating objectionable obnoxious odious off-color offending opprobrious outrageous repellent reprehensible repugnant repulsive revolting rotten rude shocking stinking terrible uncivil unmannerly
    Antonyms:
    agreeable kind nice pleasing respectful
  1. adjective attacking
    Synonyms:
    aggressive assailing assaulting belligerent invading
    Antonyms:
    defending defensive guarding
  1. noun attack
    Synonyms:
    aggression assailment assault drive invasion onset onslaught push
    Antonyms:
    defending defensive

Collocations

لغات هم‌خانواده offensive

ارجاع به لغت offensive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «offensive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/offensive

لغات نزدیک offensive

پیشنهاد بهبود معانی