با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Servile

ˈsɜːrvl / / -vaɪl ˈsɜːvaɪl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
بله‌قربان‌گو، نوکرماب، برده‌وار، چاپلوس، چاکر، نوکر
- Ahmad has a servile attitude toward his superiors.
- احمد نسبت به مافوق‌های خود رفتار چاپلوسی دارد.
- servile employment
- شغل بله‌قربان‌گو
- a man of servile ancestry
- مردی با اصل‌ونسب برده‌وار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد servile

  1. adjective grovelling, subservient
    Synonyms: abject, base, beggarly, bootlicking, menial, craven, cringing, despicable, eating crow, eating humble pie, fawning, humble, ignoble, low, mean, obedient, obeisant, obsequious, passive, slavish, submissive, sycophantic, toadying, unctuous, unresisting
    Antonyms: aggressive, dominant

لغات هم‌خانواده servile

ارجاع به لغت servile

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «servile» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/servile

لغات نزدیک servile

پیشنهاد بهبود معانی