امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Soluble

ˈsɑːljəbl ˈsɒljəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more soluble
  • صفت عالی:

    most soluble

معنی‌ها و نمونه‌جمله

adjective
قابل‌حل، حل‌شدنی، محلول

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
adjective
حل پذیر، قابل حل
- Salt is soluble in water.
- نمک در آب حل می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد soluble

  1. adjective (of a substance) capable of being dissolved in some solvent (usually water)
    Synonyms:
    capable of disintegration capable of decomposition dissolvable solvable solvent dissoluble emulsifiable dispersible resolvable water-soluble fat-soluble
    Antonyms:
    insoluble

لغات هم‌خانواده soluble

  • verb - transitive
    solve

ارجاع به لغت soluble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «soluble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/soluble

لغات نزدیک soluble

پیشنهاد بهبود معانی