با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Tenseness

ˈtensnəs ˈtensnəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
حالت عصبی، نگرانی
- The tenseness in the room was palpable as everyone awaited the verdict.
- حالت عصبی در اتاق محسوس بود؛ زیرا همه منتظر حکم بودند.
- The tenseness she felt before the presentation made it hard for her to concentrate.
- نگرانی‌ای که پیش از ارائه احساس می‌کرد، تمرکز را برای او سخت می‌کرد.
noun uncountable
سفتی (عضله و غیره)
- The tenseness in her shoulders was a result of sitting at a desk all day.
- سفتی در شانه‌های او نتیجه‌ی کل روز نشستن پشت میز بود.
- She tried to release the tenseness in her back by doing yoga stretches.
- سعی کرد با انجام حرکات کششی یوگا، سفتی کمرش را از بین ببرد.
noun uncountable
زبان‌شناسی سختی (تلفظ یک آوا با کشش یا انقباض ماهیچه‌ای بیشتر از حد معمول)
- Tenseness is used to distinguish pairs of contrasting consonants in languages.
- از سختی برای تشخیص جفت صامت متضاد در زبان‌ها استفاده می‌شود.
- The tenseness in his voice was evident.
- سختی در صدایش مشهود بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tenseness

  1. noun (psychology) a state of mental or emotional strain or suspense
    Synonyms: tension, tensity, tautness, stress

لغات هم‌خانواده tenseness

ارجاع به لغت tenseness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tenseness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tenseness

لغات نزدیک tenseness

پیشنهاد بهبود معانی