امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tighten

ˈtaɪtn ˈtaɪtn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    tightened
  • شکل سوم:

    tightened
  • سوم‌شخص مفرد:

    tightens
  • وجه وصفی حال:

    tightening

معنی و نمونه‌جمله

adverb B2
سفت کردن، محکم کردن، تنگ کردن، فشردن، بستن، کیپ کردن، سفت شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Pari tightened my trousers.
- پری شلوار مرا تنگ کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tighten

  1. verb constrict
    Synonyms:
    bind clench close compress condense congeal contract cramp crush fasten fix grip harden narrow pinch pressure rigidify screw secure squeeze stiffen strain strangle stretch tauten tense toughen
    Antonyms:
    free let go loose loosen relax release

لغات هم‌خانواده tighten

  • verb - transitive
    tighten

ارجاع به لغت tighten

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tighten» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tighten

لغات نزدیک tighten

پیشنهاد بهبود معانی