امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Touchy

ˈtʌtʃi ˈtʌtʃi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
زودرنج، نازک‌نارنجی، حساس، دل‌نازک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- a touchy situation
- وضع حساس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد touchy

  1. adjective easily offended
    Synonyms:
    bad-tempered bundle of nerves cantankerous captious choleric crabbed cranky cross delicate dicey grouchy grumpy hazardous hypersensitive irascible irritable jumpy mean ornery oversensitive peevish perturbable pettish petulant precarious querulous quick-tempered risky sensitive splenetic surly temperamental testy thin-skinned ticklish tricky unpredictable unsafe uptight volatile wired up wound up
    Antonyms:
    calm easygoing laid-back unflappable

لغات هم‌خانواده touchy

  • verb - transitive
    touch

ارجاع به لغت touchy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «touchy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/touchy

لغات نزدیک touchy

پیشنهاد بهبود معانی