امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Worried

ˈwɜːrid ˈwʌrid
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    worries
  • وجه وصفی حال:

    worrying
  • صفت تفضیلی:

    more worried
  • صفت عالی:

    most worried

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective A2
مضطرب، نگران، اندیشناک، ناراحت، پریشان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- You look worried. What's the matter?
- پریشان به نظر می‌رسی. مشکل چیست؟
- She gave me a worried look.
- نگاه نگرانی به من کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد worried

  1. adjective anxious, troubled
    Synonyms:
    afraid apprehensive beside oneself bothered clutched concerned distracted distraught distressed disturbed fearful fretful frightened hung up ill at ease nervous on edge on pins and needles overwrought perturbed solicitous tense tormented uneasy upset uptight worried stiff
    Antonyms:
    calm untroubled unworried

لغات هم‌خانواده worried

  • verb - transitive
    worry

ارجاع به لغت worried

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «worried» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/worried

لغات نزدیک worried

پیشنهاد بهبود معانی