جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "د" (صفحه 6)
دچار اورمی
دچار اوهام
دچار بدبیاری کردن
دچار بدگواری
دچار بودن
دچار بی خوابی
دچار بیماری
دچار بیماری زردی کردن
دچار بیماری قند
دچار بیماری کردن
دچار بیماری نرمی استخوان
دچار بیماری هاری
دچار پارانویا
دچار تاخیر به خاطر توفان
دچار تباهی کردن
دچار ترس از ارواح کردن
دچار ترس و احترام کردن
دچار تشمع کبدی
دچار تعصب کردن
دچار تن تکان کردن
دچار تنگی نفس شدن در اثر دود
دچار تنگی نفس شدن در اثر گرما
دچار تورم
دچار توهم شدن
دچار توهم کردن
دچار تهوع
دچار تهوع در هواپیما
دچار تهوع شدن
دچار تهوع کردن
دچار جذام
دچار جمود خلسه ای
دچار جنون
دچار جنون آتش افروزی
دچار جنون الکلی
دچار جنون تحریکاتی
دچار جنون دزدی
دچار جنون شدن
دچار جنون کردن
دچار جوع بقر
دچار جوع دایم
دچار چندش شدن
دچار خشکسالی
دچار خفقان شدن
دچار خفقان کردن
دچار خنازیر
دچار خون روش
دچار خون مردگی شدن
دچار خونروش
دچار درد اعصاب
دچار درد پا
دچار درد کردن
دچار دل به هم خوردگی
دچار دلشوره
دچار دلهره
دچار دلهره کردن
دچار راه بندان به خاطر توفان
دچار راهبندان در اثر برف
دچار رخوت
دچار رکود
دچار رکود کردن
دچار روان تکان کردن
دچار روان شیدایی
دچار زحمت و دردسر کردن
دچار سرگیجه
دچار سرمازدگی
دچار سفلیس
دچار سکته مغزی
دچار شدن
دچار شدن به بیماری
دچار شدن به درد
دچار شیدایی
دچار ضلالت
دچار ضلالت شدن
دچار ضلالت کردن
دچار عذاب فکر کردن
دچار عذاب وجدان کردن
دچار عفونت کردن
دچار عقوبت کردن
دچار عواقب اعتیاد
دچار غفلت
دچار فتق شدن
دچار فتق کردن
دچار فلج اندام
دچار فلج ترنجشی
دچار قانقاریا
دچار کجی زانو
دچار کردن
دچار کردن به لعنت خدا
دچار کسالت
دچار کشمکش درونی
دچار کمبود کارمند
دچار گرفتگی کردن مجرا
دچار گناه شدن
دچار لغزش شدن
دچار مخمصه کردن
دچار مسمومیت کردن
دچار ناتوانی فکری و جسمی شدن
دچار ناراحتی وجدان
دچار نارسایی کردن
دچار نحسی کردن
دچار نشانگان داون
دچار نفس تنگی
دچار نفس تنگی کردن
دچار وسواس فکری
دچار وقفه به خاطر هوای بد
دچار وقفه کردن
دچار هاری
دچار هذیان
دچار هول و تشویش ناگهانی کردن
دچار هیستری
دچارتاخیر به خاطر هوای بد
دچارصفرا
دچاری
دخ
دخالت
دخالت دادن
دخالت در جرم
دخالت کردن
دخالت کردن در
دخالت گر
دخانی
دخانیات
دخپرده
دخت
دخت وار
دختر
دختر باکره
دختر برادر
دختر برادر زن
دختر برادر شوهر
دختر بودن
دختر بی حیا
دختر پادشاه
دختر پررو
دختر پررو و بی ادب
دختر پررو و پسر مانند
دختر ترشیده
دختر جون
دختر خاله
دختر خانم
دختر خوانده
دختر خوانده روحانی
دختر خواهر
دختر خواهر شوهر
دختر خواهرزن
دختر خوشگل
دختر دایی
دختر رز
دختر ساده دل
دختر عمو
دختر گل فروش
دختر مدرسه
دختر مل و مست
دختر مو نقره ای
دختر نزدیک به بلوغ
دختر ننر
دختران
دخترانه
دختربچه
دختربچه بی سرپرست و ولگرد
دخترخانه مانده
دخترعمه
دخترک
دخترک گستاخ
دخترکی
دخترگی
دخترگی برداری
دخترگی برداشتن
دخترمآبانه
دختروار
دختری
دخش
دخش گرایی
دخشمند
دخشی
دخشین
دخل
دخل پول
دخل داشتن به
دخل سینما
دخل کردن
دخل کسی را آوردن
دخل و خرج
دخمه
دخو
دخول
دخول از راه شکستن در
دخول بدون اجازه
دخول کردن
دخیل
دخیل بودن
دخیل کردن
دد
ددباغ
ددت
ددر
ددسان
ددگاه
ددمنش
ددمنش سازی
ددمنشانه
ددمنشی
دده
در
در آب
در آب جوش پختن
در آب دویدن پا برهنه
در آب فرو بردن
در آب فروکردن
در آب نمک خواباندن
در آبگونه سرد فرو کردن
در آخر
در آخر صف بودن در مشایعت
در آخر کتاب آوردن
در آخرین بخش صف
در آذینگر
در آذینگری
در آرزوی گذشته
در آسایش
در آستانه پیری
در آسمان
در آسمان سیر کردن
در آشامش
در آشامش احساس
در آشامش اندیشه
در آشامیدگی
در آشامیدن
در آشامیدن با اشتیاق
در آشامیدن با پمپ
در آشامیدن به آسانی
در آشغال دانی ریختن
در آشیان زیستن
در آغاز
در آغشتن به طور کامل
در آغل کردن
در آغوش کشیدن
در آغوش گرفتن
در آغوش گرفتن با مهربانی
در آغوش گرفتن به طور گهواره وار
در آغوش گرفتن به محکمی
در آغوش گرفتن و بوسیدن
در آغوش گیری
در آفتاب پخته
در آکندن
در آمادگی برای
در آمد مالیاتی
در آمیخت دو تفسیر مختلف
در آمیخت دومتن مختلف
در آمیزش
در آن
در آن باب
در آن باره
در آن چیز
در آن حدود
در آن حوالی
در آن سو
در آن سوی
در آن سوی اقیانوس اطلس
در آن طرف
در آن محل
در آن مکان
در آن مورد
در آن موضوع
در آن موقع
در آن وقت
در آن هنگام
در آنجا
در آنگاه
در آویختن
در آویخته
در آویزان
در آهنی کشویی
در آینده
در آینده نزدیک
در ابتدا
در اتحادیه عضو شدن
در اتحادیه متشکل کردن
در اثر
در اثر چیزی بودن
در اثر گرما نور دادن
در اجاره
در اختیار
در اختیار داشتن
در اختیار فرد بخصوصی قرار دادن
در اختیار کسی قرار دادن
در اختیار گذاشتن
در اختیار گرفتن
در ادامایش شرکت کردن
در ارتباط بودن
در ارتفاع کم پرواز کردن
در اردوگاه جادادن
در اردوگاه مستقر شدن
در ازائ
در ازای
در استخدام
در استرالیا و زلاندنو
در استطاعت شخص
در استطاعت مردم
در اسلالم شرکت کردن
در اشتباه
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
...
25
26
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
tie
sheep
horse
road
fish
bucket
chip
can
leg
ice
skiing
bullet
square
back
board
bush
gold
return