جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "س" (صفحه 8)
سرتراشی
سرتراشیده
سرتق
سرتق بازی
سرتکان دادن
سرتندیس
سرتیپ
سرتیپ دریایی
سرتیتر
سرتیر
سرتیز
سرج
سرجامه
سرجان فالستاف
سرجای خود خشکاندن
سرجای خود گذاشتن
سرجای خود میخکوب کردن
سرجای خودنشاندن
سرجستار
سرجمع
سرجنبان
سرجنباندن
سرجنبانی
سرجوخه
سرجوخه موقت
سرجوش
سرچپق
سرچرخه
سرچرخی
سرچسب
سرچشمه
سرچشمه ای
سرچشمه شور و نشاط
سرچشمه گرفتن
سرچشمه گرفتن از
سرچشمه ناراحتی
سرچشمه نبوغ
سرچشمه نهر و رودخانه
سرچشمه و تکامل دسته
سرچشمه و تکامل نژاد
سرچکاد
سرچکش
سرچین
سرچین کردن
سرحال
سرحال آمدن
سرحال آوردن
سرحال بودن
سرحالی
سرحان
سرحد
سرحد پایان
سرحد میان دو کشور
سرحد میان دو ناحیه
سرحدمرز
سرحدی
سرحسابدار
سرحلقه
سرخ
سرخ اختر
سرخ ترسی
سرخ تیره
سرخ چرده
سرخ چشمی
سرخ چوب
سرخ خیزاب
سرخ در اثر بیماری
سرخ در اثر تب
سرخ روشن
سرخ زردفام
سرخ سرک
سرخ شدگی
سرخ شدن
سرخ شدن از شرم و غیره
سرخ شدن چهره و پوست
سرخ شدن در روغن
سرخ شدن صورت
سرخ شده از شدت گرما
سرخ فام
سرخ کردن
سرخ کردن به سرعت با کمی روغن
سرخ کردن در روغن و سپس با کمی آب جوشاندن
سرخ کردن سریع
سرخ کرده
سرخ گویچه
سرخ گیسو
سرخ گیلاسی
سرخ ماهی
سرخ مایل به آبی
سرخ مایل به زرد
سرخ مایل به قهوه ای
سرخ موی
سرخ نای
سرخ نشده از شرم
سرخ و سفید
سرخ و سفیدی
سرخ وات
سرخ واژه
سرخاب
سرخاب زدن
سرخالی
سرخانوار
سرخانه
سرخپوست
سرخپوست آپاچی
سرخپوست ازتک
سرخپوست امریکایی
سرخپوست اینویت
سرخپوست چروکی
سرخپوست شنوک
سرخپوست ناواهو
سرخپوست و اسپانیایی نژاد
سرخپوستی
سرخجه
سرخجه کاذب
سرخدار
سرخر
سرخرگ
سرخرگ زند زبرین
سرخرگ سبات
سرخرگ کاروتید
سرخرگچه
سرخرگی
سرخس
سرخس درختی
سرخک
سرخگرم
سرخلق
سرخم کردن
سرخمیده
سرخو
سرخواننده
سرخود
سرخودی
سرخور
سرخوردگی
سرخورده
سرخورده شدن
سرخورده کردن
سرخوش
سرخوش کردن
سرخوشی
سرخون
سرخی
سرخی بامداد
سرخی غروب
سرخی و طراوت پوست انسان
سرخیل
سرد
سرد داری
سرد داری کردن
سرد سوزان
سرد شدن
سرد شونده با آب
سرد کردن
سرد مزاج
سرد نسبی
سرد نگهداشتن
سرد و اخم آلود
سرد و بی احساس
سرد و بی حال
سرد و بی روح
سرد و بیروح
سرد و چسبناک
سرد و رسمی
سرد و سوز آور
سرد و عاری از احساس
سرد و علمی و غیر عاطفی
سرد و گرم چشیده
سرد و گرم روزگار را نچشیده
سرد و گرم کردن فلز
سرد و مرطوب
سرد و نامطلوب
سرداب
سردابه
سردابه کلیسا
سردار
سرداری
سردبر
سردبیر
سردبیر ارشد
سردبیر بودن
سردبیر روزنامه
سردبیری
سردبیری کردن روزنامه و مجله
سردخانه
سردخانه اجساد
سردخو
سردر
سردر ساختمان
سردر گم بودن
سردر گم کردن
سردرد
سردرد شدید
سردرد کم
سردرد ناشی از تهوع
سردرگم
سردرگم سازی
سردرگم کردن
سردرگم کننده
سردرگمی
سردساز
سردسازی
سردست
سردستگی
سردسته
سردسته تشویق کنندگان
سردسته خوانندگان کلیسا
سردسته در تیم های ورزشی
سردستی
سردستی درست کردن
سردسیر
سردکل
سردکن
سردکن در رادیاتور و واکنشگر اتمی
سردکننده
سردم هست
سردماغ
سردماغ آوردن
سردماغی
سردمدار
سردمداری
سردوانی
سردودمان
سردودمانی
سردوشی
سردوگرم روزگار
سردوگرم نچشیده
سرده
سردی
سردی رابطه
سردی کردن
سردی و لیزی
سردیوار
سرراز
سرراست
سرراستی
سرراه
سرراه گذاشتن
سرراهی
سررسید
سررسید اوراق بهادار
سررسید شدن
سررسید قرارداد
سررسید وام
سررسیده
سررشته
سررشته حل مسئله
سررشته دار
سررشته داری
سررشته داشتن
سررشته راز
سررود
سرریزی
سرزارفتن
سرزبان ها
سرزدن
سرزدن به
سرزده
سرزده آمدن
سرزده و گستاخ وار آمدن
سرزده وارد شدن
سرزمین
سرزمین آشور
سرزمین آمیزش مردم
سرزمین ابا و اجدادی
سرزمین از نظر بازرگانی
سرزمین اسرائیل
سرزمین اشغال نشده که بین دو ناحیه اشغال شده قرار دارد
سرزمین اصلی
سرزمین افسانه ای
سرزمین اوهام
سرزمین باتلاقی
سرزمین باستانی قوم یهود
سرزمین بایر
سرزمین بزرگ
سرزمین پردرخت
سرزمین پروس
سرزمین پریان
سرزمین پوشیده از علف
سرزمین تحت قیمومت طبق اجازه سازمان ملل
سرزمین تسخیری
سرزمین جنگلی
سرزمین حایل
سرزمین خواب و خیال
سرزمین درونی
سرزمین درونی کشور
سرزمین دور افتاده
سرزمین دیده شده از کشتی
سرزمین رویاانگیز
سرزمین سرحدی
سرزمین شگفتی ها
سرزمین شمال غربی
سرزمین شمالی
سرزمین عجایب
سرزمین فلسطین
سرزمین کشندی
سرزمین کم سکنه که هنوز به صورت ایالت درنیامده بود
سرزمین ماد
سرزمین مادری
‹
1
2
...
5
6
7
8
9
10
11
...
18
19
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
جعبه خزانه
جفت و جور کردن واقعیت
جلسه ارتباط با مردگان
جلسه محاوره
جلسه گفت و شنود
جلوس کردن
جلوه خود نمایانه
جمنده
جنباندن ناگهانی
جنبش مدرسی
جنبه سود جویی دادن به
جنتیانا
جنجال آمیزی
جنوبگانی
جنگار
جنگپرواز
جهانگیرانه
جهشمند
جهش دادن
جهندگی داشتن
جواب دادنی
جواب قبول
جواهر کم بها
جودوسری
جور شده با خیاطی
جوراجور کردن
جوزغه
جوهر پس دادن
جوهرعصیرمعده
جوهرکرم
جکش خور
جگردیس
جیک جیک مانند