جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "س" (صفحه 6)
سخن آهسته و کشیده
سخن انگیز
سخن بچگانه
سخن بی ادبانه
سخن بی رحمانه
سخن بی مورد
سخن پراکنی
سخن پراکنی کردن
سخن پرطمطراق
سخن پوچ
سخن پیچیده
سخن تند و نامفهوم
سخن تهدیدآمیز
سخن چرندوپرند
سخن چین
سخن چینی
سخن چینی کردن
سخن خشم آمیز
سخن خوش ظاهر و توخالی
سخن خوش لحن و دل چسب
سخن دست و پا شکسته
سخن راندن
سخن رسان
سخن زیرلبی
سخن سرا
سخن سنج
سخن سنجانه
سخن سنجشی
سخن سنجی
سخن سنجی کردن
سخن شناسی
سخن شوخی آمیز
سخن طولانی
سخن کلیشه ای
سخن گزیده
سخن گستاخانه
سخن گفتن
سخن مایه
سخن مبهم
سخن مودبانه
سخن نابجا
سخن ناسروده
سخن ناشایست
سخن نامفهوم
سخن نما
سخن نیشدار گفتن
سخن و نگارش پیش ساخته
سخن وانمودین
سخنان افزوده بر تصویر
سخنان عاشقانه
سخنان محبت آمیز
سخندان
سخندانانه
سخنران
سخنران اصلی
سخنرانی
سخنرانی افتتاحی
سخنرانی بدرودی
سخنرانی خداحافظی
سخنرانی دراز و آتشین
سخنرانی علمی
سخنرانی علمی کردن
سخنرانی کردن
سخنرانی کلیدی
سخنگو
سخنگو در هیئت منصفه دادگاه
سخنگوی بومی زبان
سخنگوی رادیو
سخنگویی
سخنور
سخنوری
سخنی
سخی
سخیف
سخیف العقل
سد
سد آبسنگی
سد آتش
سد بستن
سد بندی
سد جلوی پل
سد جلوی دروازه
سد چوبی برای پس نگهداری جمعیت
سد خاکی
سد راه
سد راه را بر طرف کردن
سد راه شدن
سد راه کردن
سد راه کردن در خیابان ها
سد رمق
سد ساختن
سد شناور
سد صندوقی
سد صوتی
سد کردن
سد کوچک
سد متحرک
سد موقت
سدآسیاب
سداب
سداب کوهی
سداب کهنه
سداد
سدر
سدس یک ششم
سدساله
سدلیس
سدم
سدمی
سدمین
سدنفوذ
سدوم و عموره
سده
سده های تیره
سدی چند
سدید
سدیل
سدیم
سر
سر آستین بر گشته
سر آستین خز
سر آلت مرد
سر آمدن
سر آمده
سر از پا نشناختن
سر از تخم درآوردن
سر از تن جدا کردن
سر از کار دیگران درآور
سر استاندار
سر افشا شده
سر افکنده کردن
سر انسان و جانور
سر باز زدن
سر باز زنی
سر بر آسمان کشیدن
سر برافراشتن
سر بری
سر بریدن
سر بریدن به خاطر نذر
سر بزنگاه
سر بسر
سر بسر کسی گذاشتن
سر بطری
سر بطری بازکن
سر بنیه
سر به آسمان کشیدن
سر به براه
سر به جیب
سر به جیب تفکر فرو بردن
سر به دم حرکت کردن
سر به راه
سر به زیر
سر به زیر افکندن گیاه
سر به سر
سر به سر پایین تر از خود گذاشتن
سر به سر گذار
سر به سر گذاشتن
سر به سر گذاشتن به طور دوستانه
سر به سر گذاشتن بیخود
سر به فلک کشیدن
سر به فلک کشیده
سر به نیست کردن به طور کامل
سر به هوا
سر به هوایی
سر به هوایی کردن
سر بهوا
سر پایین
سر پرستار
سر پستان
سر پنجه
سر پیچ گیردار
سر تاماس وایات
سر تپه
سر تیز کردن با چاقو
سر جای اول گذاری
سر جلودار شدن
سر جلوداران
سر چشمه گرفتن از
سر چوچوله
سر چیزی را برطرف کردن
سر چیزی را پوشاندن
سر حکم
سر خاندان
سر خبرگزار در تیم های ورزشی
سر خرید
سر خم کردن
سر خود را به جلو خم کردن
سر خود را روی بالش قرار دادن
سر خوردن
سر خورده شدن
سر خورده کردن
سر خوری
سر خیش
سر دادن
سر داور
سر در آوردن
سر در آوردن از
سر در آوردن از خط ناخوانا
سر در کار دیگران کردن
سر در گریبان
سر در گم شدن
سر در گم کردن
سر در مته
سر در نیاوردن
سر در نیاوردنی
سر درخت
سر دست پیراهن مردانه
سر دفتر
سر دماغ بودن
سر دنده
سر دواندن
سر ذوق آوردن
سر را برهنه کردن
سر راه چندین جا درنگ کردن
سر راه کسی خف کردن
سر راه کسی سبز شدن
سر راهبه
سر رسیدن
سر رشته داری
سر رفتن
سر روسپی
سر ریز
سر زا رفته
سر زبان ها
سر زدن به
سر زده رفتن
سر ساز بادی
سر سپردگی ها و دوستی های
سر سفره
سر سکانی
سر سیلندر
سر سیم
سر شاخه زده
سر شاخه زنی
سر شاعر دربار
سر شیرآب
سر شیشه شیشه شیر بچه
سر شیلنگ
سر صفحه
سر عصا
سر غیرت آوردن
سر فرود آوردن
سر فرود آوری
سر فواره
سر قلم خطاط
سر کارگر گذاشتن
سر کردن
سر کسی ریختن
سر کسی شیره مالیدن
سر کشیدن
سر کوه
سر لشگر نیروی هوایی
سر مته
سر محور
سر میز
سر نخ دادن
سر نخ در حل راز
سر نخ در حل مسئله
سر نسخه
سر نظام
سر نگهدار
سر نو
سر و ته
سر و دست تکان دادن
سر و دست شکستن
سر و زبان دار
سر و سامان دادن
سر و سامان دادن خسارات
سر و صدا
سر و صدا راه انداختن
سر و صدا و پایکوبی
سر و صدا و درهم برهمی
سر و صدا و شادی
سر و صدا و مرده بادگویی
سر و صدای بیجا
سر و صدای خشم آمیز
سر و صدای مردم
سر و صورت دادن
سر و قامت
سر و کار
سر و کار داشتن
سر و کار داشتن با
سر و مر و گنده
سر و وضع
سر و همسر
سر وقت
سر وقت آمدن
سر وقت بودن
سر وقت کسی رفتن
سر ویراستار
سر هم بندی
سر هم بندی شده
سر هم بندی کردن
سر هم بندی کردن با عجله
سر هم دوختن
سر هم کردن
سر هنگام
سر یشم پنبه
سرآب
سرآذین
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
...
18
19
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
tie
sheep
horse
road
fish
bucket
chip
can
leg
ice
skiing
bullet
square
back
board
bush
gold
return