امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Change

tʃeɪndʒ tʃeɪndʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    changed
  • شکل سوم:

    changed
  • سوم‌شخص مفرد:

    changes
  • وجه وصفی حال:

    changing
  • شکل جمع:

    changes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive A1
دگرگون کردن، تغییر کردن، عوض کردن، تبدیل کردن، معاوضه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- From Chicago to Tehran we changed planes three times.
- از شیکاگو تا تهران سه بار هواپیما عوض کردیم.
- to change jobs
- شغل عوض کردن
- He changes his clothes every day.
- او هر روز لباس‌های خود را عوض می‌کند.
- The dollar's rate changes constantly.
- نرخ دلار به‌طورمرتب تغییر می‌کند.
- Let's change seats!
- بیا صندلی‌هایمان را با هم عوض کنیم!
verb - transitive
(پول و ارز) تبدیل کردن، صرافی کردن، تاخت زدن
verb - transitive
تبدیل کردن (ارز، پول)، خردکردن (پول)
- Would you please change this hundred-toman bill?
- آیا ممکن است لطفاً این صد تومانی را خرد کنید؟
verb - intransitive
عوض شدن، دگرگون شدن، تغییر دادن
- After his father's death, Hossein is a changed man.
- حسین پس از فوت پدرش مرد دیگری شده است.
- Tehran has changed a lot.
- تهران خیلی عوض شده است.
noun
دگرگونی، تغییر، عوض، تحول، مبادله
- I don't like change at all.
- از دگرگونی اصلاً خوشم نمی‌آید.
- Her hatred changed to affection.
- تنفر او تبدیل به محبت شد.
noun
دگردیسی، دگرسانی، تعویض، تنوع، تفاوت، جوراجوری، معاوضه، صرف، صراف خانه
- Your car needs an oil change.
- ماشین شما نیاز به تعویض روغن دارد.
- Being in the country made a refreshing change.
- بودن در ییلاق تنوع دلپذیری بود.
noun
پول خرد
- Sorry, I don't have any change.
- متأسفانه پول خرد ندارم.
noun
آب‌و‌هوا تغییر آب و هوا، تغییر وضع link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی آب‌و‌هوا

مشاهده
- Suddenly the weather changed.
- ناگهانی هوا دگرگون شد.
- a change of seasons
- تغییر فصل‌های سال
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد change

  1. noun something made different; alteration
    Synonyms:
    about-face addition adjustment advance break compression contraction conversion correction development difference distortion diversification diversity innovation metamorphosis modification modulation mutation novelty permutation reconstruction refinement remodeling reversal revision revolution shift surrogate switch tempering transformation transition transmutation turn turnover variance variation variety vicissitude
  1. noun substitution; replacement
    Synonyms:
    conversion exchange flip-flop interchange swap switch trade turnaround
  1. noun smaller currency in exchange for larger
    Synonyms:
    chicken feed coins copper dimes nickels pennies pin money pocket money quarters silver spending money
    Antonyms:
    bill dollar
  1. verb make or become different
    Synonyms:
    accommodate adapt adjust alter alternate commute convert diminish diverge diversify evolve fluctuate make innovations make over merge metamorphose moderate modify modulate mutate naturalize recondition redo reduce reform regenerate remake remodel renovate reorganize replace resolve restyle revolutionize shape shift substitute tamper with temper transfigure transform translate transmute transpose turn vacillate vary veer warp
    Antonyms:
    continue hold keep persist remain stay
  1. verb substitute, replace
    Synonyms:
    alternate barter convert displace exchange interchange invert remove reverse shift supplant swap switch around trade transmit transpose

Phrasal verbs

  • change down

    (اتومبیل) توی دنده‌ی سنگین‌تر گذاشتن

  • change off

    به نوبت عمل کردن، نوبتی کردن

  • change over

    1- تغییر (از یک روش یا چیز به روش یا چیز دیگر)

    2- جا عوض کردن، مبادله کردن

  • change up

    (در اتومبیل) توی دنده‌ی سبک‌تر گذاشتن

Collocations

  • change a bed

    ملافه‌ی بستر را عوض کردن

  • changeabout, n.

    تغییر مکان، تغییر جهت، معکوس‌سازی

  • change gear

    (اتومبیل) دنده عوض کردن

Idioms

  • ring the changes

    1- (موسیقی - آلت زنگوله‌ای) زنگوله‌ها را با آواهای گوناگون به صدا درآوردن 2- به طرق گوناگون گفتن یا انجام دادن

لغات هم‌خانواده change

ارجاع به لغت change

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «change» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/change

لغات نزدیک change

پیشنهاد بهبود معانی