معنی interchangeability به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

قابلیت تعویض متقابل، تبادل‌پذیری، قابلیت مبادله، تعویض‌پذیری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- the extraordinary interchangeability

- تبادل‌پذیری فوق‌العاده

- interchangeability of parts

- تعویض‌پذیری قطعات

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد interchangeability

noun The quality of being capable of exchange or interchange

Synonyms: exchangeability, interchangeableness, fungibility

لغات هم‌خانواده interchangeability

noun
change, interchange, interchangeability
adjective
changeable, interchangeable, changed, changing, changeless
verb - transitive
change, interchange
adverb
interchangeably

ارجاع به لغت interchangeability

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «interchangeability» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/interchangeability

لغات نزدیک interchangeability

- intercessor
- interchange
- interchangeability
- interchangeable
- interchangeably

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند