امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Deed

diːd diːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    deeds

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive countable
کردار، کار، قباله، سند، با قباله واگذار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- What we need is deeds not words.
- آنچه که بدان نیاز داریم عمل است، نه حرف.
- the terrible deeds perpetrated by the Nazis
- کارهای وحشتناکی که توسط نازی‌ها انجام شد
- good deeds, good words, and good thoughts
- کردار نیک، گفتار نیک، پندار نیک
- When the deed is signed and sealed, the house will be legally yours.
- هنگامی که قباله امضا و مهر شود، خانه به‌طورقانونی متعلق به شما خواهد بود.
- He changed his name by deed poll.
- او نام خود را به‌طوررسمی و قانونی عوض کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deed

  1. noun achievement
    Synonyms:
    accomplishment act action adventure ballgame big idea bit byplay cause commission crusade do enterprise exploit fact feat follow through game happenin’ performance plan quest reality securing stunt thing tour de force truth winning
  1. noun legal paper assigning property; contract
    Synonyms:
    agreement bargain certificate charter compact conveyance covenant document indenture instrument lease papers proof record release security title transaction voucher warranty

Collocations

  • deed box

    صندوق آهنین (که اسناد و مدارک گران‌بها را در آن نگه‌ می‌دارند)

Idioms

  • deed poll

    (انگلیس - اسم خود را) قانونی عوض کردن

  • in deed

    واقعاً، عملاً، براستی

لغات هم‌خانواده deed

ارجاع به لغت deed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deed

لغات نزدیک deed

پیشنهاد بهبود معانی