با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Pointy

ˈpɔɪnti ˈpɔɪnti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    pointier
  • صفت عالی:

    pointiest

معنی

نوک‌دار، تیز، گوشه‌دار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pointy

  1. adjective Having an end that tapers to a point
    Synonyms: sharp, acicular, aciculate, aciculated, acuminate, acute, cuspate, cuspated, cuspidate, cuspidated, mucronate, pointed

لغات هم‌خانواده pointy

ارجاع به لغت pointy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pointy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pointy

لغات نزدیک pointy

پیشنهاد بهبود معانی