جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ب" (صفحه 13)
بداعت
بداغ
بدافزار
بدانگونه
بداهت
بداهتا
بداهه
بداهه گویی
بداهه گویی کردن
بداهه نوازی جمعی
بدایت
بدایتا
بدایع
بدبار
بدبازی کردن
بدبخار
بدبخت
بدبخت کردن
بدبختانه
بدبختی
بدبختی آور
بدبدک
بدبده
بدبرخورد
بدبیار
بدبیاری
بدبین
بدبین شدن
بدبین کردن
بدبینانه
بدبینانه ترین
بدبینی
بدپرهون
بدپی بردن
بدپیمان
بدپیمانی
بدتر
بدتر از حد معمول
بدتر از معمول
بدتر از همه
بدتر شدن
بدتر شدن سلامتی
بدتر کردن
بدترسازی
بدترکیب
بدترین
بدترین احتمال
بدترین چیز
بدترین چیزها
بدترین درجه
بدترین نوع
بدترین وجه
بدترین وضع
بدتعبیر کردن
بدجفت کردن
بدجفتی
بدجنس
بدجنسی
بدچم
بدچمی
بدحادثه
بدخدمتی
بدخط
بدخطی
بدخلق
بدخلقانه
بدخلقی
بدخو
بدخواب
بدخوابی
بدخواه
بدخواهانه
بدخواهی
بدخوراکی
بدخورایی
بدخویی
بدخیم
بدخیمی
بددهن
بدذات
بدر
بدر بردن جان
بدر ماه
بدربردن کالا
بدربری
بدرد خور
بدرد نخور
بدرد نخوردن
بدرسانی
بدرفتار
بدرفتار کردن
بدرفتاری
بدرفتاری کردن
بدرفتاری کردن با
بدرقه
بدرقه کردن
بدرقه کسی رفتن
بدرگه
بدرندش
بدرنگ کردن
بدرنگ و پف کردگی
بدرنگ و ناسالم
بدروحیه کردن
بدرود
بدرود گفتن
بدرودگوی
بدرودگویی
بدرودی
بدره
بدریخت
بدریخت شدن
بدریخت کردن
بدریختی
بدزبانی
بدزبانی کردن
بدساخت
بدساختی
بدست آوردن ارث
بدست آوردن با ترفند
بدست آوردن دوباره توپ
بدست آوردنی
بدست آورنده
بدست آوری
بدست نیاوردنی
بدسرشت
بدسرشتی
بدسگال
بدسگالانه
بدسگالی
بدسلیقگی در رفتار
بدسلیقگی در لباس پوشیدن
بدسلیقه
بدسیرت
بدسیما
بدشانس
بدشانسی
بدشدگی
بدشکل کردن
بدشکلی
بدشگون
بدشگون بودن
بدشگونی
بدشهرت
بدطالع
بدطینتی
بدعت
بدعت آمیز
بدعت گذار
بدعت گذاردن
بدعت گذاری
بدعت گذاشتن
بدعکس
بدعنق
بدعنقی
بدعهد
بدعهدی
بدعهدی کردن
بدفرجام
بدفهمیدن
بدقلق
بدقلقی
بدقمر
بدقواره
بدقواره بودن
بدقواره حرکت کردن
بدقواره راه رفتن
بدقواره کردن
بدقول
بدقولی
بدقولی کردن
بدقیافه
بدکار
بدکاربرد
بدکاری
بدکردار
بدکرداری
بدگزین
بدگمان
بدگمان بودن
بدگمان شدن
بدگمان کننده
بدگمان گر
بدگمانی
بدگواری
بدگوهر
بدگویی
بدگویی کردن
بدگویی کردن از
بدل
بدل چینی
بدل سازی
بدل سازی کردن
بدل سنا
بدل ما یتحلل
بدلباسی
بدلگام
بدلگامی اسب
بدلگامی کردن
بدلی
بدمزه
بدمزه شده
بدمنشانه
بدمنشی
بدمنظر
بدمینتون
بدن
بدن انسان
بدن پیچ
بدن خود را خم کردن
بدن را تکه تکه کردن
بدن ساز
بدن نما
بدنام
بدنام سازی
بدنام کردن
بدنام کننده
بدنامی
بدنما
بدنویسی
بدنه
بدنه اتومبیل و طرح و شکل آن
بدنه پیستون
بدنه تیر
بدنه چاه
بدنه کشتی
بدنه کشتی از کار افتاده
بدنه مته
بدنه مجسمه
بدنه هواپیما
بدنهاد
بدنهادی
بدنی
بدنیت
بدو
بدوخوب
بدون
بدون آب
بدون آمادگی
بدون آمادگی قبلی
بدون آیش کاشتن
بدون آینده روشن
بدون اثاثیه
بدون احساس
بدون احساس مسئولیت
بدون ارتباط
بدون ارزش قانونی
بدون استثنا
بدون اطلاع
بدون افتخار
بدون امتیاز
بدون امکان موفقیت
بدون ایمنی
بدون اینکه
بدون باخت
بدون برد
بدون برنامه
بدون بریدگی
بدون بلیط وارد شدن
بدون پرده پوشی
بدون پشت
بدون پشتی
بدون پیش اندیشی
بدون پیش داوری
بدون تاریخ
بدون تبعیض
بدون تدارک قبلی
بدون ترتیب
بدون تردید
بدون تزلزل
بدون تشریفات
بدون تعمق و تفکر
بدون تمرین اجرا کردن
بدون توجه
بدون تهیه وتدارک
بدون جانشین
بدون جلب توجه
بدون حساب و کتاب رشد کردن
بدون خال آتو
بدون خم به ابرو آوردن
بدون خودداری
بدون خونریزی
بدون داغ مالکیت
بدون دعوت وارد شدن
بدون دلبستگی
بدون دلواپسی
بدون دلیل
بدون دودلی
بدون دید انتقادی
بدون دیده شدن
بدون ذکر زمان
بدون راننده
بدون رگه
بدون ریش و سبیل
بدون سابقه
بدون سرنشین
بدون سیم
بدون شتابزدگی
بدون شک
بدون شک و تردید
بدون شکست
‹
1
2
...
10
11
12
13
14
15
16
...
40
41
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
جعبه خزانه
جفت و جور کردن واقعیت
جلسه ارتباط با مردگان
جلسه محاوره
جلسه گفت و شنود
جلوس کردن
جلوه خود نمایانه
جمنده
جنباندن ناگهانی
جنبش مدرسی
جنبه سود جویی دادن به
جنتیانا
جنجال آمیزی
جنوبگانی
جنگار
جنگپرواز
جهانگیرانه
جهشمند
جهش دادن
جهندگی داشتن
جواب دادنی
جواب قبول
جواهر کم بها
جودوسری
جور شده با خیاطی
جوراجور کردن
جوزغه
جوهر پس دادن
جوهرعصیرمعده
جوهرکرم
جکش خور
جگردیس
جیک جیک مانند