جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "پ" (صفحه 15)
پوست آرایی
پوست آکن
پوست آکندن
پوست آکنی
پوست آهو
پوست اسب
پوست افکنده
پوست انداختن
پوست با پشم
پوست بالنگ شکر اگند
پوست بخارا
پوست برای روکش جلد کتاب
پوست بره
پوست بری
پوست بز
پوست بستن
پوست پزشک
پوست پزشکی
پوست پنیر هلندی
پوست پیرا
پوست پیرایی
پوست پیرایی کردن
پوست تخم مرغ مانند
پوست تخم مرغی
پوست تراش
پوست جانور
پوست جوز هندی
پوست چربی
پوست حیوان
پوست خام
پوست ختنه گاه
پوست خراشی
پوست خرس
پوست خرگوش
پوست خرگوش رنگ شده
پوست دباغی نشده
پوست درخت کاسیا
پوست راکون
پوست رفتگی
پوست رفتگی پیدا کردن
پوست رفته
پوست رفته شدن در اثر مالش
پوست رفته کردن در اثر مالش
پوست روباه
پوست روی طبل و تنبک و غیره
پوست زخم
پوست سخت شده
پوست سر
پوست سمور شبدیز
پوست سیب زمینی
پوست شکم
پوست طبل
پوست فروش
پوست فروشی
پوست قره کل
پوست کسی را کندن
پوست کلفت
پوست کلفتی
پوست کن
پوست کندن
پوست کندن از حیوان
پوست کندن درخت
پوست کنده
پوست کنده شده
پوست کنی
پوست کنی از کسی
پوست گاو
پوست گنه گنه
پوست گوساله
پوست گوسفند
پوست مار
پوست موش کور
پوست مینک
پوست میوه
پوست میوه مغزدار
پوست نخود و لوبیا
پوست نگاشت
پوست و استخوان
پوست هندوانه و پرتقال
پوست یار
پوستخدش
پوستر
پوستر تئاتر
پوستر دیواری
پوسترها و عکس های فیلم
پوستک
پوستک چه
پوستک دار
پوسته
پوسته بستن
پوسته بندی
پوسته بیرونی
پوسته پای
پوسته پنیر
پوسته پوسته
پوسته پوسته شدگی
پوسته پوسته شدن
پوسته پوسته شونده
پوسته پوسته کردن
پوسته تخم مرغ
پوسته ترد گوشت خوک
پوسته چیزی را گرفتن
پوسته دار
پوسته دار سازی
پوسته دار شدن
پوسته دار کردن
پوسته زمین
پوسته شدگی
پوسته غلات
پوسته مانند
پوسته نان
پوسته نان خامه ای
پوستی
پوستین
پوستین بره
پوستین دوز
پوستینه
پوسه
پوسیدگی
پوسیدگی استخوان
پوسیدگی خشک
پوسیدگی نسج
پوسیدن
پوسیدن فلزات
پوسیدن گوشت
پوسیدن میوه
پوسیدن و خاک شدن
پوسیده
پوش
پوش دادن گیسو
پوش داده
پوش کره
پوش وزن
پوشا
پوشاب
پوشاک
پوشاک پنبه ای
پوشاک گاه
پوشاک ویژه
پوشاکی
پوشال
پوشالی
پوشاندن
پوشاندن از آب
پوشاندن از حرارت
پوشاندن از نور
پوشاندن با
پوشاندن با آرد
پوشاندن با افشاندن
پوشاندن با چیز چرب
پوشاندن با چیز کثیف
پوشاندن با چیزی
پوشاندن با خرده نان قبل از پختن
پوشاندن با روکش
پوشاندن با سیمان و شن
پوشاندن با شکر
پوشاندن با کفن
پوشاندن با لاستیک
پوشاندن با لاشبرگ
پوشاندن با لایه ای از خرده نان
پوشاندن با لایه ای از رنگ
پوشاندن با لایه ای از شیره شکر
پوشاندن با لایه فلزی
پوشاندن بام با پوشال
پوشاندن بام با گالی
پوشاندن پشت بام با کالار
پوشاندن در
پوشاندن در ابر
پوشاندن در تاریکی
پوشاندن دیوار با شن و آهک
پوشاندن دیوار را
پوشاندن سطح
پوشاندن عیب با آب و رنگ
پوشاندن کامل
پوشاندن کف جایی
پوشاندن نقاشی یا حکاکی با نقطه
پوشانه
پوشبرگ
پوشش
پوشش ایمنی چهره
پوشش برونی
پوشش تگرگی
پوشش چتر مانند در بالای صندلی صدارت
پوشش چیزی را برداشتن
پوشش دادن
پوشش دار کردن
پوشش دهی
پوشش زیبا و کامل
پوشش سیم
پوشش صفحه ترمز دوچرخه
پوشش گچی
پوشش مچ پا
پوشش میل لنگ
پوشک
پوشگر
پوشن
پوشند
پوشند کردن
پوشند گیاهی
پوشندگی
پوشنده
پوشنه
پوشه
پوشیدگی
پوشیدن
پوشیدن با خودنمایی
پوشیدن لباس جنس مخالف
پوشیدن لباس زنانه
پوشیدن و کهنه کردن
پوشیدنی
پوشیده
پوشیده از آهن
پوشیده از ابر
پوشیده از برجستگی های کوچک
پوشیده از برف
پوشیده از پر
پوشیده از پشم
پوشیده از پولک
پوشیده از پیچک
پوشیده از ترکه و چیله
پوشیده از جنگل
پوشیده از خار
پوشیده از خزه
پوشیده از خون خشکیده
پوشیده از خون لخته شده
پوشیده از درخت
پوشیده از درختچه
پوشیده از دله
پوشیده از دیوارچسب
پوشیده از روغن
پوشیده از ریسمان
پوشیده از شبنم یخزده
پوشیده از شدن
پوشیده از عرق
پوشیده از فلس
پوشیده از کاه بن
پوشیده از کبره
پوشیده از کثافت
پوشیده از کرک
پوشیده از کرک شدن
پوشیده از کف
پوشیده از کنده و تنه درخت
پوشیده از کورک
پوشیده از گرده سفید
پوشیده از گل
پوشیده از گل و لای
پوشیده از گیاه
پوشیده از گیاه سبز
پوشیده از ماده چسبناک
پوشیده از مخاط
پوشیده از مو
پوشیده از موی نرم
پوشیده از یخ
پوشیده از یخ کردن
پوشیده از یخرودشدن
پوشیده ازسخت پوستک
پوشیده بودن از
پوشیده داری
پوشیده داشتن
پوشیده شدن
پوشیده شده از یک ورقه نازک
پوشینه
پوشینه کردن
پوطاس
پوطاسیوم
پوک
پوک سنگ
پوک شدن
پوکر
پوکه
پوکه ذغال سنگ
پوکی
پوکی استخوان
پول
پول آب
پول اختصاص دادن
پول اضافی
پول اضافی بابت چیزی
پول انگلیس
پول باد آورده
پول بر حسب پوند
پول بلیط
پول بلیط ترن و هواپیما
پول پرست
پول پست
پول پیشکی
پول توجیبی
پول توجیبی ماهیانه
پول جزئی
پول چای
پول خارجی
پول خرد
پول خوانده
پول خیریه
پول دادن
پول دادن در مقابل خسارت
پول دادن در مقابل کار
پول دادن کمتر از قیمت
پول دادن کمتر با دغلکاری
پول در کشیدن با تطمیع از
‹
1
2
...
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
tie
sheep
horse
road
fish
bucket
chip
can
leg
ice
skiing
bullet
square
back
board
bush
gold
return