جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "م" (صفحه 24)
مقدار خوراک دارو
مقدار دارو
مقدار دقیق
مقدار دقیق دارو
مقدار ریختگی
مقدار زیاد
مقدار زیادی تخته
مقدار شکستگی
مقدار فروش
مقدار فلز ریخته گری شده
مقدار کار
مقدار کافی
مقدار کل
مقدار کم
مقدار کم آشامیدنی در ته بطری
مقدار کم خوراک
مقدار کم مشروب
مقدار کم و با صرفه جویی دادن
مقدار کمی آب
مقدار گچ قالبگیری شده
مقدار لباس های شستنی
مقدار ماهی گرفته شده در هر تور
مقدار ناچیز
مقدار ناکافی
مقدار نور
مقدار و چگونگی
مقداری
مقداری ابگونه
مقدر
مقدر شدن
مقدر کردن
مقدرات
مقدس
مقدس اعلام شده
مقدس اعلام کردن
مقدس بودن
مقدس خواندن
مقدس سازی
مقدس کردن
مقدس نما
مقدس نمایی
مقدس و متبرک اعلام کردن به طور رسمی
مقدسات
مقدسانه
مقدسی
مقدم
مقدم از نظر ترتیب
مقدم از نظر زمان
مقدم السفرا
مقدم بر
مقدم بودن
مقدم شمردن در ارج گذاری
مقدم شمردن در دادن ترفیع
مقدم کردن در بازپرداخت وام
مقدم کردن در دادن اعتبار
مقدم و موخر کردن
مقدمات
مقدماتی
مقدمتا
مقدمتا گفتن
مقدمه
مقدمه برنامه
مقدمه بودن
مقدمه دار کردن
مقدمه شعر
مقدمه مهین
مقدمه نوشتن
مقدور
مقدونی
مقدونیه
مقدونیه شمالی
مقر
مقر آمدن
مقر آوردن
مقر اردوگاه موقت
مقر اسقف
مقر اصلی
مقر پاپ اعظم
مقراض
مقراضک
مقرب
مقرب رهبر
مقرب سازی
مقرب سلطان
مقرب کردن مجدد خود با پوزش
مقرب کردن مجدد خود با جبران
مقرح
مقرر
مقرر داشتن
مقرر داشتن با سوگند
مقرر داشتن تهدید
مقرر شده
مقرر کردن
مقررات
مقررات بنیاد مذهبی
مقررات حاکم بر زمین بازی
مقررات خانقاه
مقررات محلی
مقرراتی
مقرراتی و ملانقطی
مقرره
مقرری
مقرری دادن
مقرمه
مقرنس
مقروض
مقرون
مقرون به حقیقت
مقرون به صرفه
مقره
مقسم
مقسوم
مقسوم علیه
مقسوم علیه مشترک
مقشر
مقصد
مقصر
مقصر دانستن
مقصر شناختن
مقصر قلمداد کردن
مقصر کردن
مقصر نشناختن
مقصر نمایی
مقصرسازی
مقصود
مقضی المرام
مقطر
مقطع
مقطع زمانی
مقطعات
مقطعی
مقطوع
مقطوع العضو
مقطوعا
مقعد
مقعدی
مقعر
مقعر از دو طرف
مقعرالطرفین
مقفل
مقفی
مقل
مقلا
مقلد
مقلد هنرپیشه های اصلی در نمایش های قدیم
مقلدانه
مقلوب
مقلوب سازی
مقلوب کردن
مقناطیس
مقناطیسی
مقنعه
مقنن
مقننه
مقنی
مقوا
مقوائی
مقوای کاهی
مقوای کبریت
مقوس
مقولات وضعی
مقوله
مقوله دستوری
مقوی
مقهور
مقهور سازی
مقهور کردن
مقی
مقیاس
مقیاس بوفرت
مقیاس خطی
مقیاس متغیر
مقیاس مرکاتور
مقید
مقید کردن
مقید کردن با تهدید
مقید کردن با زور
مقیم
مقیم برون مرز
مقیم بودن
مقیم در جای تازه
مقیم در دانشگاه
مقیم در مدرسه
مقیم کردن
مقیمان
مک
مک زدن
مک زنی
مک کارتی بازی
مکائد
مکابره
مکاتب
مکاتبات
مکاتباتی
مکاتبه
مکاتبه کردن
مکاتبه کننده
مکاتبهای
مکار
مکارانه
مکارم
مکاره
مکاری
مکاسب
مکاشفه
مکاشفه مذهبی
مکاشفهای
مکافات
مکافی
مکالمات فرعی
مکالمه
مکالمه ای
مکالمه تلفنی
مکالمه کردن
مکالمه میان دو نفر
مکان
مکان دیگر
مکان شناسی
مکان مقدس
مکان نما
مکان هندسی
مکاندن با پمپ
مکاندن با تلمبه
مکانی
مکانیزه
مکانیزه سازی
مکانیزه کردن
مکانیسم
مکانیسم دفاعی
مکانیک
مکانیک برق
مکانیک دان
مکانیک دستگاه های بخار
مکانیک ریل
مکانیک سیالات
مکانیک شارگی
مکانیک لوازم گازی
مکانیک لوله کشی
مکانیک ماشین آلات
مکانیک ها و نظافتچیان هواپیما
مکانیکی
مکب
مکتب
مکتب اصالت پول
مکتب اصالت تجربه
مکتب اصالت سودمندی و به کار خوری
مکتب اصحاب مدرسه
مکتب اگزیستانسیالیسم
مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
مکتب پول گرایی
مکتب پیش رافائلی
مکتب تازه
مکتب شک گرایی
مکتب عقیدتی
مکتب علمی
مکتب کهن
مکتب گریز
مکتب هنری
مکتب هنری آرنوو
مکتبی
مکتسب
مکتوب
مکتوم
مکث
مکث دار در دستور نواختن
مکث دار در سخن
مکث شعری
مکث کردن
مکث کردن هنگام سخن گفتن
مکث کنان رفتن
مکثف
مکدر
مکدر شدن خاطره
مکدر شدن شهرت
مکدر کردن خاطره
مکر
مکر آمیز
مکر اول کار
مکرر
مکرر بودن
مکرر بودن اندیشه
مکرر بودن خاطره
مکرر کردن
مکرر نویسی
مکررا
مکررات
مکررگویی
مکرم
مکرمت
مکرمج
مکروه
مکزیک
مکزیکوسیتی
مکزیکی
مکش
مکش مرگ ما
مکش مرگ مایی
مکشگر
مکشوف
مکشوفه
‹
1
2
...
21
22
23
24
25
26
27
...
34
35
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
tie
sheep
horse
road
fish
bucket
chip
can
leg
ice
skiing
bullet
square
back
board
bush
gold
return